برای مامان جونم
تا حالا بیشترین مدتی که از مامانم دور بوده ام، سفر های یک ماهه حج واجب بوده. حالا که نمی دونم مامان برای چند ماه قراره نباشه، گیجم، کلافه ام،ناراحتم. دیروز سید علی کلی گریه کرد. حتی محمد حسین هم فهمیده بود انگار که قراره چند ماه مامی رو نبینه. از بغل مامانم پائین نمی آمد و اگر یه لحظه جداش می کردیم میزد زیر گریه. تا فرودگاه هم با مامان آمد. من مامانمو می خواااااام!
نویسنده :
مامان پسرها
21:05